www.dokhtarane aseman@loxblog.com ترویج حجاب
| ||
|
تو از اقليم عشق در موسم نيلوفران آمدى و در آن روز تمام پيچكها و نيلوفرها به پيشوازت آمدند، آن روز خانه خديجهعليها السلام مملو از عطر ياس بود، روزى كه تو آمدى، بهار همه اشتياقش را به سبزى نگاهت هديه نمود. روزى كه تو آمدى، دريا خروش موجهايش را به مرواريد چشمانتبخشيد. روزى كه تو آمدى، زيباترين لايحه عشق «كوثر» تفسير شد.
يا زهراعليها السلام! تو از قبيله با سخاوتى، تو به رنگ نيلوفران و به رنگ صدفهاى بهشتى، تو به رنگ لبخند شببو و ميخكهايى و زمزمه نام تو ترانه بازگشت پرستوهاى مهاجر است. نام تو زمزمه رود است و راز شكفتن اطلسىهاست; نام تو سرمشق خط خداست.
فاطمه جانعليها السلام! تو را سرزمينهاى داغدار مىشناسند. تو را نخلستانهاى سوخته مىشناسند. تو را شبهاى مدينه مىشناسند. تو را مناجاتها و نيايشهاى شبانه مىشناسند. آسمان شب به قنوت دستهاى تو به هنگام دعا آگاه است. تو دعا مىكردى و مهتاب آمين مىگفت.
يا زهراعليها السلام روزى كه تو رفتى ابرها بىقرار شدند و رودها مصمم و معتقدتر از هميشه به انتظار آمدن فرزندت، آيههاى نيايش را زمزمه مىكنند. روزى كه تو رفتى، باران به ضيافت چشمهاى على آمد و آسمان چشمان علىعليه السلام پربارانترين ناحيه مدينه بود. روزى كه تو رفتى، همه ابرهاى عالم گره در گره ميل گريستن داشتند.
زهرا جان! روزى كه تو آمدى، بهار به كوچههاى مدينه سرزد، اما روزى كه تو رفتى، مدينه به حال ابرىترين روزهاى پاييز در آمد و سايههاى شهر مدينه كنار ديوار به غريبى و عزلت نشستند. زهراعليها السلام جان! روزى كه تو آمدى، تمامى پروانههاى عالم زائر حريم چشمانت گشتند، اما روزى كه تو رفتى، همه دلهاى سوخته زائر ضريح گمشدهات شدند. روزى كه تو رفتى، كوهى از تنهايى و غريبى بر دوش علىعليه السلام قرار گرفت. و علىعليه السلام بعد از رفتن تو همرازى صبورتر از چاه نيافت و خورشيد بىقرار شرق و غرب شد.
يا زهراعليها السلام! تو مفهوم «لولاك لما خلقت الافلاك» هستى. روزى كه بر روى شانههاى غربت تشييع مىشدى، دستهاى ما سعادت را بدرقه كردند. هنوز هم فدك غوغا مىكند و اين صنم سالهاستبه غريبى ايستاده است. هنوز هم عطر تسبيح ياس نافله سجادههاى ماست. هنوز هم ردپاى اشكهاى تو بر روى ريگهاى قبرستان احد سنگينى مىكند. هنوز هم بقيع، مزرعه غم و كشتزار اندوه است و خاكريز تربت تو بيستون قله عشق است. هر چند تربت تو غريب و پنهان است.
زهرا جان! قسم به شبهاى تبدار و سحرهاى با نشاط كه بقيع تو، برهان غربتحق است. چادر خاكى تو، صحيفهاى از تاريخ انسانيت است. وجود تو، راز آفرينش زن است. اى اذان و مناجات محض، اى بهشت پنهان و اى دومين كعبه سرپوشيده، هنوز هم خاطره نذر اقاقيا براى شفا گرفتن تو، نيايش باران است... .
"زهرا جان! اى نورى كه هرگز خاموش نمىشوى، بر ما بتاب كه بدون تو گلهاى سعادت از شكفتن مىهراسند. بر ما بتاب كه هنوز هم به بويى از باغستانهاى جمالتخرسنديم. " نظرات شما عزیزان: موضوعات مرتبط: برچسبها: |
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |