مردم ما چادر را انتخاب كرده اند. البته ما هيچ وقت نگفتيم كه «حتماً چادر باشد، و غيرچادر نباشد.» گفتيم كه «چادر بهتر از حجابهاى ديگر است.» ولى زنان ما مىخواهند حجاب خودشان را حفظ كنند. چادر را هم دوست دارند. چادر، لباس ملى ماست. چادر، پيش از آنكه يك حجاب اسلامى باشد، يك حجاب ايرانى است. مال مردم ما و لباس ملى ماست.
به نظر ما، بحثهايى كه درباب پوشش زن مىشود، بحثهاى خوبى است كه انجام مىگيرد؛ منتها بايد توجه كنيد كه هيچ بحثى در اين زمينههاى مربوط به پوشش زن، از هجوم تبليغاتى غرب متأثر نباشد؛ اگر متأثر از آن شد، خراب خواهد شد. مثلاً بياييم با خودمان فكر كنيم كه حجاب داشته باشيم، اما چادر نباشد؛ اين فكر غلطى است. نه اينكه من بخواهم بگويم چادر، نوع منحصر است؛ نه، من مىگويم چادر بهترين نوع حجاب است؛ يك نشانهى ملى ماست؛ هيچ اشكالى هم ندارد؛ هيچ منافاتى با هيچ نوع تحركى هم در زن ندارد. اگر واقعاً بناى تحرك و كار اجتماعى و كار سياسى و كار فكرى باشد، لباس رسمى زن مىتواند چادر باشد و - همانطور كه عرض كردم - چادر بهترين نوع حجاب است.
البته مىتوان محجبه بود و چادر هم نداشت؛ منتها همينجا هم بايستى آن مرز را پيدا كرد. بعضيها از چادر فرار مىكنند، به خاطر اينكه هجوم تبليغاتى غرب دامنگيرشان نشود؛ منتها از چادر كه فرار مىكنند، به آن حجاب واقعى بدون چادر هم رو نمىآورند؛ چون آن را هم غرب مورد تهاجم قرار مىدهد!
شما خيال كردهايد كه اگر ما چادر را كنار گذاشتيم، فرضاً آن مقنعهى كذايى و آن لباسهاى «و ليضربن بخمرهنّ على جيوبهنّ»(6) و همانهايى را كه در قرآن هست، درست كرديم، دست از سر ما بر مىدارند؟ نه، آنها به اين چيزها قانع نيستند؛ آنها مىخواهند همان فرهنگ منحوس خودشان عيناً اينجا عمل بشود؛ مثل زمان شاه كه عمل مىشد. در آن زمان، زن اصلاً پوشش و حجابى نداشت؛ حتّى در اينجاها وقتى نوبت به اين كارها مىرسد، بىبندوبارى خيلى بيشتر هم مىشود؛ كمااينكه در زمان شاه، بىبندوبارىيى كه در همين شهر تهران و بعضى ديگر از شهرهاى كشور ما بود، از معمول شهرهاى اروپا بيشتر بود! زن معمولى در اروپا، لباس و پوشش خودش را داشت؛ اما در اينجا آنطورى نبود. آنطور كه ديده بوديم و شنيده بوديم و مىدانستيم و مناظرى كه از آن وقت الان جلوى نظر من هست، انسان واقعاً حيرت مىكند كه چرا بايستى اينگونه بشود؛ كمااينكه در خيلى از كشورهاى متأسفانه عقبماندهى مسلمان و غيرمسلمان هم همينطور است. بنابراين، بايد بدقت و با نهايت كنجكاوى و بدون اغماض، مسائل ارزشى را رعايت كرد.
حضرت آيِةالله خامنه ای تهاجم فرهنگی را هجوم يك مجموعهی سياسی يا اقتصادی به بنيانهای فرهنگی يك ملت برای دستيابی به مقاصد شوم سياسی دانستند و افزودند: ريشه كن كردن فرهنگ ملی از طريق فراگير كردن بی بند و باری، عياشی و هرزگی در ميان يك ملت هدفی است كه دشمنان درپی تحقق آن هستند. بهطور مشخص دوران رضاخان سرآغام تهاجم فرهنگی در كشور ماست و بزرگترين قدمها به نفع فرهنگ غرب و در حقيقت در جهت سلطه ی غرب بر ايران در همين دوران بر داشته شد و با اين بهانه كه زن با چادر نميتواند عالم و دانشمند شود و درفعاليتهای اجتماعی شركت كند، چادرها را از سر زنان برداشتند. اما در عين حال دردوران رضاخان و پسرش هرگز به عموم زنان اجازه ی شركت فعالانه در حركتهای اجتماعی و سياسی داده نشد و آن روزی كه زنان ايران، وارد ميدان مبارزه و صحنه ی فعاليتهای اجتماعی و سياسی شدند و كشور را با دست توانای خود به پيش بردند، چادر به سر كردند.
مقام معظم رهبری از چادر به عنوان يك لباس ملی و اسلامی مورد علاقه زنان مسلمان ايران نام بردند و فرمودند: انبوه دختران و زنان مؤمن و حزباللهی كه در دانشگاه بهترين علوم را تدريس و بالاترين مدارج علمی را میگذرانند و نيز شمار زيادی از بانوان جوان ايران كه در آيندهای نه چندان دور به مقامات عالی علمی، فقهی و فلسفی دست خواهند يافت از افتخارات نظام اسلامی محسوب میشوند.
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسبها: <-TagName->